کتاب آناکارنینا اثر لئو تولستوی
شاید اگر میدانست که این آگاهی به این شدت زنش را میآزارد از پنهان داشتن گناهان خود از او عاجز نمیماند. هرگز به روشنی به این موضوع فکر نکرده بود بلکه به ابهام گمان میکرد که زنش مدتهاست که به حدس از بیوفایی او خبردارد و او را وانمود میکند که بیخبر است. حتی خیال میکرد که او، که زنی شکسته و رنگرورفته بیش نیست و از زیبایی جوانی چیزی در بساط ندارد و جز هالۀ مادری چیزی ندارد که نظر جلب کند اگر انصاف داشته باشد باید گذشت بیشتری از خود نشان دهد. اما معلوم شد که وضع درست عکس این است. «وای... وای، چه بدبختی!» ابلونسکی پیوسته افسوس میخورد و هیچ راه چارهای به ذهنش نمیرسید. «پیش از این وضع چه خوب بود، زندگی چه شیرین بود! داریا از زندگی و با بچهها خوش بود و من کاری به کارش نداشتم و آزادش میگذاشتم که هرجور که میخواهد با بچهها مشغول باشد و امور خانه را به دلخواه به دست گیرد. البته ای کاش این دخترک پرستار بچههایم نبود. روی هم ریختن با پرستار بچهها کار مبتذلی است. آدم متشخص و با کمالات چنین کاری نمیکند. ولی آخر قیامتی بود! (چشمان سیاه مادموازل رولان و تبسم شیرین او را بهوضوح پیش نظر آورد) اما خوب، تا هنگامیکه در خانۀ ما بود من دست از پا خطا نکردم. و از همه بدتر اینکه این زن از بخت بد هم حالا... وای... وای! ولی چه بکنم، چه میتوانم بکنم؟»
قطع | وزیری |
نوع جلد | سخت |
نویسنده/نویسندگان | لئو تولستوی |
مترجم | فاراز سیمونیان |
تعداد جلد | |
ابعاد | 17.8 * 24 سانتی متر |