کتاب ننه سرما و عمو نوروز ( بخون و بچین 15) اثر مهدی مردانی

هر سال با شروع فصل زمستان، ” ننه سرما ” با بقچه ای که پر از برف و باران است از راه می رسد. او بقچه ی خود را باز می کند و همه جا را سفید پوش می کند و تا اواخر اسفند ماه مهمان خانه ها شده و به همه جا سر می زند. امسال هم مثل سال های گذشته با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال، ننه باید بقچه ی خود را جمع کند تا ” عمو نوروز ” از راه برسد و خورجین اَش را که پر از عطر گل ها و شکوفه های بهاری است باز کند و همه جا را با سبزی، شکوفه و گل تزئین کند. ننه سرما وقتی می بیند که مردم با خوشحالی منتظر آمدن عمو نوروز هستند و از او تعریف می کنند؛ عاشق او می شود و تصمیم می گیرد تا آمدن او منتظر بماند. او آن قدر چشم به راه می ماند تا کم کم به خواب عمیقی فرو می رود و زمانی که از خواب بیدار می شود، می بیند که زمستان از راه رسیده است و او نتوانسته به مراد دل خود برسد. کم کم ماه اسفند از راه می رسد؛ با نزدیک شدن به روزهای پایانی آن، خبر آمدن عمو نوروز همه جا می پیچد. ننه سرما امسال هم مثل سال گذشته تصمیم می گیرد منتظر آمدن عمونوروز بماند اما دوباره امسال هم مانند سال های گذشته خواب می ماند…